دوبیتی های ناب عاشقانه(2)
بیهوده
در اضطراب ماندیم همه
در تاب و تب و عذاب
ماندیم همه
این ساعت زنگ خورده هم
زنگ نزد
عشق آمد و رفت و خواب
ماندیم همه
سردم
شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر
روزم
تو شعر مرا بپوش سرما
نخوری
من دکمه ی این قافیه را
می دوزم
کم
نامهی خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم
بفرست
دارم خفه میشوم در این
تنهایی
لطفاً کمی آغوش برایم
بفرست
چشم
مست تو عجب جلوه گه بیداد است
خم ابروی تو سرمشق کدام
استاد است؟
خم ابروی تو را دیدم و
رفتم به سجود،
صید را زنده گرفتن هنر
صیاد است
ممنونم از وبلاگ خوبتون